متن نوحه و مداحی برای ایام دهه فاطمیه 95 | شعر روضه و اشعار ویژه مرثیه خوانی شب های فاطمیه بهمن 1395
شعر خوب برای دهه فاطمیه حضرت فاطمه زهرا(س)
خونمون ابری شده چشماتو واکن دخترم
وقت بی صبری شده منو نیگا کن دخترم
نکنه غمگین باشی وقتی بابات میاد خونه
گره نازک ابروهاتو و اکن دخترم
وقتی من رفتم بیا بعضی شبا به یاد من
جا نمازو واکن ومنو دعا کن دخترم
براشون دعابکن اگر چه بی خیالتن
باهمه همسایه ها اینجوری تا کن دخترم
تا زمین خوردی پاشو اگر چه خاک آلود باشی
یاعلی بگو وبابا رو صداکن دخترم
اگر احساس خطر کردی برا جون بابات
دلتو بسوزونو آتیش به پا کن دخترم
زهرا زهرا نرو ای یار جوانم (4)
زهرا زهرا نرو ای قامت کمانم(4)
بعد تو دل توی سینه به خدا خیلی غریبه
حیدر از بعد تو زهرا تا ابد خونه نشینه
زهرا زهرا نرو ای یار جوانم
زهرا زهرا نرو ای قامت کمانم
خانم خانم به خدا حالم خرابه (2)
خانم خانم بی تو زندگیم عذابه (2)
فاطمه بی تو دل من به غم و غصه اسیره
تو ببین که زینب تو بعد تو داره میمیره(2)
زهرا زهرا نرو ای یار جوانم
زهرا زهرا نرو ای قامت کمانم
زهرا زهرا نرو ای یار جوانم
زهرا زهرا نرو ای قامت کمانم
زهرا زهرا نرو ای یار جوانم
زهرا زهرا نرو ای قامت کمانم
*یازهرا...*
ببین دلم به غم اسیره
بدون تو علی می میره۲
آه ... آه ... ای بر نبی نور دو دیده
همسنگر قامت خمیده۲
آه آه دلم به خاک غم نشسته
میری با پهلوی شکسته
*یا فاطمه جان ...*
*از بعد امروز مصائب امیرالمومنین رو تو یه جمله بخوای بگی همینه*
این سخن ورد زبان ها افتاد۲
دیدی آخر علی از پا افتاد ...
رسم مظلوم کشی جا افتاد
عاقبت فاطمه از پا افتاد
شعله از کوچه به زهرا افتاد
کربلا ورد زبان ها افتاد
*اصلا از مدینه آتیش زدن رسم شد دیگه...آخه دیدند یه خانومی هی وارد یه خیمه نیم سوخته ای میشه و برمیگرده...چی شده خانوم؟چرا وارد خیمه نیم سوخته میشی؟صدا زد:"یا شَیخ اِنَّ لَنا عَلیلاََ فی الخیمه و هو لایَتَمَکن من الجلوس و النُّهوض"*
*یعنی ای مرد!*
از آن ترسم که آتش برفروزد
میان خیمه بیمارم بسوزد ...
*حسین*
ای داغ تو آغاز محرم
ای فاطمه ای نگین خاتم
پهلوی تو چون دلم شکسته
ای راز مگوی هر دو عالم
دست نانجیبی بسته دست حیدر
مانده بین آتش دل شکسته کوثر
*مادرم داره میسوزه ... خود بی بی فرمود:"والنار تسعر"آتش زبانه میکشید...*
دست نانجیبی بسته دست حیدر
خیره مانده زینب بر پهلوی مادر
دست نانجیبی بسته دست حیدر
مانده بین آتش دل شکسته کوثر
آتشکده س سقیفه آخر
بر خانه مرتضی شرر زد
با قامت خم در این جوانی
زهرای علی دم از سفر زد
بعد از تو امان از دل حیدر...
از آن همه غم چه می توان گفت
ای خواندن روضه تو دشوار
*خوندن روضه ی تو دل شنیدن میخواد..من یکیشو بگم:*
به پیش چشم ما در داشت میسوخت
همه آیات کوثر داشت میسوخت
میان شعله زهرا داغ میدید
علی هم آن طرف تر داشت میسوخت
*عزیز منو نزنید ... همه هست علی رو نزنید ... خدا برا هیچ مردی نیاره ...*
از آن همه غم چه می توان گفت
ای خواندن روضه تو دشوار
در مجلس ما اشاره کافیست
دیگر نشود حدیث مسمار...
روضه ی تو پیداست از حیرت زینب
*من باورم نمیشه دارن دختر پیغمبرو میزنن .. مادر منو ...*
روضه ی تو پیداست از حیرت زینب
غیر غم نمانده هم صحبت زینب
اشک حسن و حسین و زینب
بر خانه به جای مِهر زهراست
بی فاطمه در مدینه دیگر
تنها خبر از غربت مولاست
بعد از تو امان از دل زینب...
ایام فاطمیه ،اشعار شهادت حضرت فاطمه 95 ،اشعار جدید شهادت حضرت زهرا،متن سبک سینه زنی جدید فاطمیه،سبک واحد سینه زنی ایام فاطمیه،متن اشعار جدید فاطمیه ،کانال ایستگاه ذاکرین تلگرام،محمد رضا پروانیان،سبک جدید ایام فاطمیه،آموزش مداحی، آموزش سبک گذاری شعر،مجموعه رباعیات فاطمیه،سبک سنگین سینه زنی فاطمیه،آموزش اصول مداحی،سبک جدید فاطمیه ،فاطمیه اول و دوم،آموزش دعا خوانی، بروزترین سایت آموزش مداحی،
*من یه جمله مقتل بخونم ... اول ماجرا رو بگم ...دومی برا رفیق ملعونش-معاویه-نامه نوشت جریانو تعریف کرد ... نمیدونی چه خبر بود!! انتقام همه شما رو گرفتم ... نمیدونی پشت در چه خبر بود ... یه جایی براش تعریف کرد" فَضَرَبَتْ فَاطِمَةُ یَدَیْهَا مِنَ الْبَابِ"بی بی دستاشو به در گرفت ... اجازه نمیدم ... در رو باز نمیکنم ...
"فَضَرَبَتْ فَاطِمَةُ یَدَیْهَا مِنَ الْبَابِ تَمْنَعُنِی مِنْ فَتْحِهِ"من میخواستم در رو باز کنم زهرا نمیگذاشت ...*از اینجا به بعدش رو میخونم ترجمه نمیکنم ... جات خالی ....*"فَرُمْتُهُ "زهرا بازم مقاومت کرد ... داد بزن ... ناله کن بچه شیعه ..."فَتَصَعَّبَ عَلَیَّ "
*معاویه! اولین کاری که من کردم میدونی چیه؟ دستای زهرا بیرون بود..*
"فَضَرَبْتُ کَفَّیْهَا بِالسَّوْطِ فَأَلَّمَهَا، فَسَمِعْتُ لَهَا زَفِیراً وَ بُکَائا"
زهرا فریاد زد ... زهرا گریه کرد ....
شاعر: میلاد عرفان پور
ای نور قلب عاشقم
شمع این خانه توئی
زهرا زهرا مرو مرو
لطف کاشانه توئی
*گفت فاطمه ! آسمون سراغ نداره علی به کسی التماس کرده باشه ولی دارم التماست میکنم ... منو تنها نذار*
ای نور قلب عاشقم
شمع این خانه توئی
زهرا زهرا مرو مرو
لطف کاشانه توئی
* بگم بچه سیدا ؟*
ای مرغ پرشکسته ٔ
افتاده کنج قفس
*رفقا ... مادر مارو تنها گیر آوردن ... چهل نفر هرکس از راه میرسید ... با هرچی دستش بود ... صاحب ناله ها ... بیشتر از این اذیتت نکنم یا نه بخونم دیگه .... ما که حالا بعد از هزار و چهارصد سال رسیدیم یه چیزی داریم می شنویم ... *
اگر این است تأثیر شنیدن
شنیدن کی بود مانند دیدن ...
* عَلَی الله گفتم*.
ای مرغ پرشکسته ٔ
افتاده کنج قفس
از فرط غصه فاطمه
در سینه مانده نفس
*شاه کلید شعر اینجاست ...*
ممنونم اگر نروی
میمیرم اگر بروی
زهرا مرو مرو
*حال این روزای علی همینه دیگه ... هِی راه میره دور بستر میگرده *
ممنونم اگر نروی
میمیرم اگر بروی
زهرا مرو مرو
* خوده علی اومد محسن رو برداشت! "یا الله ... یا الله"*
ای نخل بریده ثمر
ای مادر کشته پسر
زهرا مرو مرو
مقتل نوشت آه و یعنی تمام شد ...
*مرحبا به شما غیرتیا ... این روزا گریه کردن خیلی مرد میخواد ... این روزا گریه کردن یه جوری شده هیأتیا هم گاهی نیش میزنند ... خسته نشدین اینقدر گریه کردید؟! ... دوماه عزاداری بسه دیگه*
مقتل نوشت آه و یعنی تمام شد “ تموم شد یعنی چی؟”
یعنی که دور مادر ما ازدحام شد
*وای مادرم...من چی دارم میگم شما چی داری میشنوی ... صحبت ناموس من و تو نیست ... همه ٔ نوامیس عالم فدای یه تار موی مادرمون زهرا ... صحبت ناموس علی ... صحبت اون خانومیه که از کور هم رو گرفت ... حالا کار به یه جایی رسیده*
یعنی که دور مادر ما ازدحام شد ...
*اهل شعری... توجه به ظرائف داری ... نیاز به توضیح نداری*
یعنی رکوع پشت درش امتداد یافت
*همهٔ حواسش به محسنه ... خم شد روی محسن بلکه بچشو حفظ کنه ... ای مادر ... ای مادر...رفقا ... مظلومیت رو اونا معنا میکنند ... معنای مظلومیت چیه از نظر اهلبیت خودشون میدونن من نمیدونم ... اما اینجور که به عقل ناقصم میرسه میگن حسین مظلوم ترینه در بین اهلبیت اما این روزا میبینم محسن از حسین مظلوم تره ... میگن نگو ... چی بگم خب ... کشتند ... کشتند ... مادر مارو زدند ... بچه بدنیا نیومده شو کشتند ... والله کشتند ... بخدا کشتند ... جلوی چشم علی کشتند *
بر درد غریب مُزمنش گریه کنید
بر چشم کبود مؤمنش گریه کنید
ای قوم که گریه بر حسینش کردید
این بار برای محسنش گریه کنید
*خیلی به چشمات التماس کن ... ازش خواهش کن ... بگو نکنه آبرومو جلوی فاطمه ببری ... این مادر بی پسر شده چند روزه عزادار بچشه ... اما بخاطر علی لب از لب تکان نمیده ... میگه نکنه علی غصه بخوره ... ای وای*
مقتل نوشت آه که یعنی تمام شد
یعنی که دور مادر ما ازدحام شد
یعنی رکوع پشت درش امتداد یافت”دیگه کمرش راست نشد”
یعنی شهیدِ سجده به پای امام شد
*آی جماعت ... این درده والله ... کشنده هست بخدا قسم ... بیشتر از محرم و صفر اگر گریه نخواد ، اندازه محرم و صفر گریه میخواد ...*
تنها سه روز از سفر مصطفی گذشت
یک سوم از قبیلهٔ زهرا شهید شد
*آخ مادر ... برید از مادراتون بپرسید ... حس و حال مادرا راجع به بچه ها مخصوصا بچه های نوزادشون چیه ... اما اینجا صحبت از علیه ... همین که بلند شد خودشو جمع و جور کرد ... والله نگفت فضه محسنم ... صدا زد فضه علی رو کجا بردن؟ ... دوید توی کوچه ... بزنم تیر خلاص و راحتت کنم ... *
دنبال حیدر می دوید
*چیه دلشوره گرفتی ؟! میترسی بخونم تا آخرشو ... نه؟! ... دلشوره بگیری نگیری میخونم ... کار من اینه *
دنبال حیدر می دوید
از سینه اش خون می چکید
*اما این حرف من نیست ... پیغمبر فرمود ... علی فرمود ... فاطمه فرمود ... بین ما مشهور از قول امام حسن هست اما همشون فرمودن ... لا یوم کیومک با أباعبدالله ... حسین ...میخوام بگم وقتی برا تو میگم از سینه اش خون می چکید دلشوره میگیری ، صدای ناله ات بلند میشه ... یه جوری چشمات التماس میکنه نخون ... جای شما خالی بود ... بین گودال افتاده...*
لب گودال خواهر افتاده
ته گودال مادر افتاده
آنطرف تر برادری تنها
بین یک مشت خنجر افتاده
*خستهٔ محرم و صفری نمیخوام اذیتت کنم از همتون از امام زمان عذرخواهی میکنم... اومد خدمت زین العابدین ... عرض کرد آقا ... شما میگید هزارو نهصد و پنجاه و چند زخم خورد به آقا ... من هر جور حساب میکنم میبینم شدنی نیست ؟! ... فرمود تو که نبودی ببینی ... نیزه جای خنجر میزدند ... دشنه جای نیزه میزدند ... سنگ جای دشنه میزدند ... گفت بعد آقا امام زین العابدین انگشترشو درآورد ... فرمود به اندازه این نگین جای سالم روی بدن بابام نگذاشتند ...
السلام علیکِ یا سیدتی و مولاتی یا فاطمة الزهراء
از بازی عجیب فلک آه میکشیم
از زخمهای خورده نمک آه میکشیم
*عجب روزگاری بازی درآورد ... خانومی که تا چند روز پیش ملیکهٔ عالم اسلام بود ، دختر رسول خدا بود ...
حالا یه مشت رجّاله ریختند در خونش ... خدا شاهده مصیبت بی بی فقط لگد به در زدن و صورت مجروح و پهلوی شکسته نیست ... اونی که آدمو میکشه بد دهنی و بی ادبیه ...آی مادر ...الحمدلله امروز چشممون رو باز کردیم توی روضه ی مادرمون ... خداروشکر مادرمون دعوتمون کرد سر سفره ... با وجودی که حال مساعد نداره ... اما به زبان حال فرموده باشند ..بچه هام ، بیایید دورم بنشینید ... ماهم بچه های خانومیم دیگه ... هممون بچه های بی بی هستیم ... ان شا الله به جهت تشیّع ما درک میکنیم چی کشید خانوم ... اون بچه سید اهل شعر خیلی خوب و درست گفت ... عرض کرد خدمت بی بی ... خانوم جان ...*
چرخ ها با چرخ نیلی خورده ایم
با تو در آن کوچه سیلی خورده ایم
*خیلی آماده ای الحمدلله ... *
از بازی عجیب فلک آه میکشیم
از زخمهای خورده نمک آه میکشیم
آن صورتی که تاب نسیم سحر نداشت
*... یادم میاد بعضی وقتا توی روضه عرض میکردم به رفقا ... روضه امام حسین که خونده میشد میگفتم عرض کنیم حسین جان ... ما هیچ مرهمی برای زخمات نداریم ، این چهارتا قطره اشک رو بذار روی زخمات ... الان میخواستم به بی بی عرض کنم دیدم اشکهای ما شوره ... زخم صورتش میسوزه ...
آقا جان امام زمان کی میایی آقا ... یقهٔ این دوتا ملعون رو بگیری ازشون سؤال کنی ببینی چه جوابی دارن بدن ؟! ... آخه مادر هجده ساله من با شما چه کرده بود !؟... چه مادری ...*
آن صورتی که تاب نسیم سحر نداشت
حتی ز باد بال ملک آه می کشید
حالا چه آمده به سرش که تمام شب
از جای زخمهای فدک آه می کشید
قربون ناله های دلتون برم آی دوستان زهرا سلام الله علیها ...
الان که توی کوچه خیابون میومدیم همه دنبال کار و زندگیشون هستند ... با عجله میرن به مغازه ها ، به اداره ها ، به کاراشون برسند ، شما اینجا چی میخواهید؟ ... زبان حالت اینه ...کار و کاسبیم ، دار و ندارم مادرمه ... هر چی هست و نیست یه مادر جوونه ... اونم افتاده توی بستر ... آی بی بی ... والله سخته روشن خوانی سخته .. . جون دادن راحت تر از روضه خوندنه ... *
او بار شیشه داشت که در کوچه خُرد شد
آئینه بود و غرق ترک ، آه می کشید
یه روضه خوان آذری خیلی درست و قشنگ میگفت ... میگفت همه کس همه مصیبتی رو درک نمیکنه باید وقتش برسه جایگاهشو داشته باشه ... راست میگفت ...میگفت الان به من بگن که یه مادری بچش از دست رفت ، من چه میفهمم ... به اندازه خودم میفهمم ... اما به یه مادر بگن بچش از دست رفت ... تا بگن اشکاش جاری میشه ... چون مادره خودش میفهمه دیگه ... خوب میفهمه ... *
بین در و دیوار ، مادر ما ... صدا زد ...
خدایا گنج با گنجینه ام سوخت
یکی نبود بگه بیشرف ، نامرد ، مگه خبر نداشتی از حال و روز فاطمه ؟! ... مگه صدای زهرارو نشنیدی ؟! ... اگه بپرسید جوابش اینه ... خوده بیشرفش توی نامه اش برای معاویه نوشت ...معاویه! نزدیک بود دلم برای فاطمه بسوزه ... همین که صدای نفس نفس زهرارو میشنیدم ... اومد دلم به رحم بیاد ، یاد علی افتادم ، اینقدر بغض توی سینه ام جمع کردم ، هرچی زور داشتم توی پام جمع کردم*
خدایا گنج با گنجینه ام سوخت
میان شعله ها آئینه ام سوخت
طاقت داری؟! ... خیلی معذرت میخوام ... هم از شما معذرت میخوام .. هم از آقا امام زمان ... اما چه کنم دیگه ... روضه هست ... باید بگم دیگه ... کار من اینه ...
خدایا گنج با گنجینه ام سوخت
میان شعله ها آئینه ام سوخت
چنان مسمار در قلبم فرو رفت
که محسن گفت مادر ، سینه ام سوخت
شعر مناجاتی زیبا قابل استفاده ذاکرین در ایام شهادت مظلومانه بی بی حضرت فاطمه زهرا(س)
سروده برادر گرامی آقای مصطفی هاشمی نسب
می رسد آنکه به دستش گره ها وا شدنی است
آنکه با آمدنش نـور هویـدا شدنی است
غم مخور ای دل سرگشته سحر نزدیک است
شب ظلمــانی این بادیه فردا شدنی است
علت دوری از یــار گنـاه است گنـاه
ورنه پابوسی آن ساکن صحـرا شدنی است
این همه اشک که جاری شده ، با آمدنش
رودهایی است که تبدیل به دریا شدنی است
هیچ امّــید نداریم به تدبیر کسی غیر از او
عشق در دولت مهدی است که معنا شدنی است
مادرش درس به ما داد که تنهــا و غریب
پشت در ، بین گذر ، یاری مولا شدنی است
منتقم می رسد و با غضب حیــدری اش
انتقام گل نشکفته ی زهرا شدنی است
بر سر تربت مـــادر عَلَمی خواهد زد
قبر پنهان شده ی فاطمه پیدا شدنی است
متن مداحی برای ایام دهه فاطمیه 95 ، شعر روضه و اشعار نوحه خوانی شب های فاطمیه بهمن 1395